پيمان شكنان به روايت " ناميرا "
معرفي كتاب :
نويسنده : صادق كرميار
ناشر : كتاب نيستان
موضوع كتاب : دين – ادبيات
نوشتن داستاني كه مخاطب ، آخرش را مي داند كار آساني نيست . واينجاست كه كرميار بانگاه درست به عاشورا واستفاده از عنصر "رمانس " به خوبي بهره گرفته است.
بيش از هرچيز اسم كتاب است كه خواننده رامشغول مي كند، ابتدا به ذهن مي رسد " ناميرا " فقط اسمي هنري است كه براي جلب مخاطب انتخاب شده ويا ناشر ونويسنده خواسته اند ابهام داستان را زياد كنند. اما كتاب را كه تا انتها بخواني معلوم مي شود " ناميرا "ريشه در مفهوم " كل يوم عاشورا وكل ارض كربلا " دارد. مفهومي كه مي گويد پهنه سر زمين كربلا به اندازه ي كل زمين وسعت پيدا كرده وعاشورا هميشه نمير است.
" ناميرا " داستاني شخصيت محور است ، رماني با خورده روايت هايي از تغيير روش، هدف، آرزو وعاقبت آدم ها . اين روزگار است كه آدم ها را در محك انتخاب شدن وانتخاب كردن مي گذارد.
نوشتن داستاني كه مخاطب ، آخرش را مي داند كار آساني نيست . واينجاست كه كرميار با نگاه درست به عاشورا واستفاده از عنصر " رمانس " به خوبي بهره گرفته است . دريغ جدي اينجاست كه اي كاش سريال " مختارنامه " را بعد از خواندن " ناميرا " مي ديديم تاباورمان شود در كوفه اي كه 18 هزار نامه براي امام حسين عليه السلام ارسال مي شود چطور يكباره ورق بر مي گردد وآدم هايي كه تا ديروز مشتاق استقبال از پسر پيامبر وعلي عليهما السلام بودند ناگهان بازرق وبرق سكه هاي پسر مرجانه پشت او را خالي كردند . سفيرش را كشتند وبزرگان كوفه ناگهان يارقديمي ابن زياد شدند؟
آنوقت بود كه مي فهميديم كه عمرو بن حجاج – از سردمداران دعوت امام به كوفه – كه سعي مي كرد سپاهي براي امام تهيه كند، چگونه با يك جلسه نشست وبرخاست با والي خناس كوفه يك شبه از دوست به دشمن تبديل مي شود وسعي وهمتش را بر اين مي گذارد كه مقابل ياران امام حتي اگر دخترودامادش باشند ، بايستد ؟
در "ناميرا" است كه مي فهمي بخشي از انبوه مردمي كه به امام نامه نوشتند حضور امام را براي منافع شخصي خود مي خواستند. امضاها بخاطر درد دين نبود بلكه براي طيفه اي سوال اين بود كه چرامعاويه شام را برتر از كوفه دانسته است.
وقتي كه ابن زياد سر كيسه را شل كرد واز بيت المال كيسه هاي طلا بخشيد، ديگر آمدن امام فايده اي براي اين قوم نداشت. قصور معاويه را يزيد جبران كرده بود ف، شايد اگر امام مي آمد وزعامت قوم را برعهده مي گرفت اينان باز هم مخالفت مي كردند. هرچند ابن زياد هلاكشان كرد ودستشان را به خون پسر پيامبر آلوده كرد.
"ناميرا " يك مشخصه بارز دارد . ناميرا يك دوره ي فتنه شناسي است براي كساني كه در پي حق هستند ومي خواهند بدانند كه حق وباطل چگونه جابه جا مي شوند. كه حتي " عبدالله بن عمير" با آنهمه سابقه در جهاد با كفار، ترديد مي كند كه چرا پسر پيامبر به مقابله با يزيد بر خاسته است؟
" ناميرا " داستان عاشقانه هم دارد ونويسنده آگاهانه درام ورمانس را در كتابش خوب پرداخته است. " عشق " در ناميرا عشق بازاري نيست ، آنجا كه سليمه دختر عمربن حجاج با ربيع پيمان زناشويي مي بندد وخوشحال است كه همسرش محب علي واولاد اوست وخشمگين مي شود كه چرا پدرش به حسين عليه السلام پشت كرده است .
اين عشق آنقدر قوي است كه وقتي ربيع كارش به ترديد مي كشد، سليمه هشدار مي دهد كه كه پيوند آن دو از سر حب علي وحسين عليهماالسلام است.
در داستان كساني را مي بينيم كه در لظه هاي آخر به كاروان امام مي رسند والبته چه خوش مي رسند. اينان مديون يك لحظه محاسبه درست هستند تا به سوي امام بروند والبته مي روند ومي توانند با امام باشند.
داستان " ناميرا" تمامي ندارد اما تو بايد
تا انتهاي كتاب بخواني تا حس كني چرا " انس بن حارث كاهلي " خيلي قبل تر از واقعه عاشورا در كربلا به انتظار امامش نشسته است. انس اين قدر افق بلند تري دارد كه به " عبداالله بن عمير " هم هشدار مي دهد حراميان ومسلمانان ومشركان به زودي يكي مي شود! وبربهترين خلق خدا هجوم مي آورند.
منبع :ماهنامه روضه ، ص 7.
ابتداي كربلا مدينه نيست ، ابتداي كربلا غدير بود
ابتداي كربلا مدينه نيست ، ابتداي كربلا غدير بود
ابرهاي خون فشان نينوا، اشك هاي حضرت امير بود
بعد از آن فتوت هميشه سبز، بركت از حجاز وعراق رفت
هرچه دانه داشتند سنگ شد ، پشت هربهار ، صد كوير بود
بعدمكه ومينه ، دام شد ، كوفه صرف عيش ونوش شام شد
آفتاب سر بلند سايه سوز، در حصار نيزه ها اسير بود
الامان زشام ، الامان زشام ، الامان زدرد وغربت امام
شام بي مروت غريب كش، كاش كوفه ي بهانه گير بود
هان!هبا شديد، هان! هدر شديد، مردم مدينه!بي پدر شديد
اين صداي غربت مدينه بود، اين صداي زخمي بشير بود
كربلا به اصل خود رسيدن است، هرچه مي روم به خود نمي رسم!
چشم تا به هم زدم چه دور شد، تابه خويش آمدم جه دير بود!
عليرضا قزوه
منبع : ماهنامه روضه ، ص 7
معارف ناب اسلامي چيزي نيست كه بتوان آنها را از ديد يك انسان عادي تفسير كرد و به كنه آن واقعيات رسيد، بلكه بايد به مفسران واقعي يعني آنان كه به اصل و ريشهي اين معارف الهي رسيدهاند مراجعه كرد و از درياي بيكران آن سيراب شد.مسئلهي امام شناسي يكي از آن معارف ناب است كه هركس توان رسيدن به آن را بدون راهنماي امام شناس ندارد و از آنجايي كه شناخت امام يكي از مسلمات و ضروريات اسلام است، اگر مسلماني، بدون شناخت امام از دنيا برود همانند مردان جاهليت از دنيا رفته است. چنان كه پيامبر خدا(ص) فرمود:«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليه[1] » «هر كه از دنيا برود و امام زمان خويش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است».براين اساس در قدم نخست بايد امام را شناخت و سپس از او پيروي نمود. خداوند اين مقام رفيع و بلند را به عدهاي انگشت شمار كه تعداد آنها از دوازده نفر فراتر نميرود، اختصاص داده و پيامبر بزرگوار اسلام(ص) ضمن دهها روايت به نام مقدسشان اشاره كرده و برخي از معصومان(ع) همانند امام رضا(ع)[2] و امام هادي(ع) به گوشهاي از اوصاف آنها پرداخته اند.
زيارت جامعهي كبيره «آينهي تمام نماي سيماي امام»
زيارت جامعه كه داراي مضامين بسيار عالي است و از زبان امام هادي(ع) و در پاسخ به خواستهي يكي از ارادتمندان اهل بيت(ع) صادر شده، اگرچه به شيوهي خطابي و گفتاري است؛ اما درحقيقت بيانگر مقام والاي امامت است كه از طرف امام معصوم(ع) بيان گرديده است. اين زيارت را شيخ طوسي در تهذيب و صدوق در فقه و عيون اخبارالرضا به سند خود ازشخصي به نام نخعي نقل كردهاند كه گفت: به علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفربن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب(ع) عرض كردم: اي فرزند رسول خدا، مرا گفتاري بياموز كه هر وقت خواستم هريك از شما را زيارت كنم همان سخن را درمحضرش بگويم.امام هادي(ع)درپاسخ وي فرمود:«هر زماني كه به آستان (امامي رسيدي) در آنجا بايست و شهادتين را درحال غسل و طهارت بر زبان جاري كن، وقتي نگاهت به قبر افتاد نخست سي مرتبه الله اكبر بگو و چند قدم راه برو، البته با كمال وقار و آرامش بسيار، گامهاي خود را كوتاه بردار و بار ديگر بايست و سي مرتبه تكبير را بر زبان جاري كن، سپس نزديك قبر شو و اين بار چهل مرتبه تكبير بگو تا يكصد مرتبه كامل شود آنگاه او را با جملات زير زيارت كن...».
نكات قابل توجه در زيارت جامعهي كبيره
اين زيارت عارفانه كه انشاء و گفتار امام هادي(ع) نسبت به ساير امامان(ع) است از زيباييهاي خاصي برخوردار ميباشد. در اين زيارت كه آن را به حق ميتوان ارادتنامه ناميد، حضرت به بيش از دويست فضيلت و منقبت از اهل بيت(ع) اشاره ميكند كه با در نظرگرفتن اين فضيلتها در كنار ساير معارف، اهميت اين عرفاننامه برهمگان آشكار ميگردد:
- اولين ويژگي اين زيارت آن است كه امام(ع) ما را با آداب سخن گفتن با امام آشنا ميكند كه نخست با سلام و درود بر آن امام شروع ميشود و پس از برشمردن برخي مناقب و اوصاف او، با جمله «و رحمت الله و بركاته» به پايان ميرسد.
در اين ارادتنامه، امام(ع) به رابطهي امامان(ع) با خداوند اشاره كرده و به جايگاه خدا در نظر امامان معصوم(ع) پرداخته است.
- امام به عملكرد معصومين(ع دربرابر دين خدا و اجراي تعهد و ميثاقي كه داشتهاند اشاره ميكند.
- بيان ديگر امام هادي(ع) اين است كه حق، همراه امامان است و هرگز از آنان جداشدني نيست و هركه از آنان دور شود گمراه خواهدشد.
- امام با اشاره به جايگاه رفيع امامان(ع) دراسلام و مسلمانان، تصريح ميكند كه آنان شاهراه و راه راست و گواهان در دين و آن امانتي هستند كه حفظش بر مردم واجب است.
- دراين زيارت امام(ع) با بيان شيرين به ما تعليم ميدهد كه درمحضر ائمه به فضل و رتبه و مقام رفيع و حق عظيمشان اعتراف كنيم.
- براساس مضمون اين زيارت ما بايد آمادگي خود را جهت دفاع از امامان نشان دهيم.
- امام دراين زيارت به نكتهي بسيار مهمي اشاره ميكند و آن اين كه تمام اعمال به پيروي از امامان مقبول ميافتد و دهها نكته ديگر كه هر خواننده را به حيرت وا ميدارد.
امام كيست و جايگاه او چيست؟
بايد اذعان كرد كه مقام رفيع امام را كسي جز امام معصوم نميتواند تبيين كند. اما م هادي(ع) در اين زيارتنامه، امامان معصوم(ع) را امامان هدايت، چراغ هاي تاريكيها، نشانههاي پرهيزكاري، صاحبان خرد، پناهگاه مردمان، نمونه هاي اعلاي الهي و حجتهاي خدا بر اهل دنيا و آخرت، معرفي كرده است، همچنين آنها را جايگاههاي شناسائي خدا و مسكن هاي بركت خدا و معدن هاي حكمت خدا و نگهبانان سر پروردگار و حاملان كتاب خدا و اوصياي پيامبر خدا(ص) دانسته است. آنان دعوت كنندگان به سوي خدا و راهنمايان به راههاي خوشنودي خدا و استقرار يافتگان در فرمان پروردگار و كاملان در محبت خدا و مخلصان در توحيد و آشكاركنندگان امر و نهي خدا و بندگان گرامي او هستند كه هرگز بر خداوند در گفتار پيشي نگيرند.در اين زيارت گرانسنگ امامان(ع) به عنوان نمايندگان خدا و برگزيدگان او و گنجينهي دانش پروردگار و راه و نور و برهان روشن او، پيشوايان راهبر و راه يافته و معصوم و گرامي و مقرب و پرهيزكار و راستگو و زبدهاي معرفي شدهاند كه فرمانبرداران خدا و قيام كنندگان به فرمان او و انجامدهندگان خواستهاش ميباشند.خداوند امامان را پسنديد تا جانشينانش در زمين و حجتهاي او بر بندگانش و ياوراني براي دينش و نگهبانان براي رازش و گنجينه داران براي دانشش و مفسران وحياش و پايههاي توحيدش و گواهان برخلقش و نشانههايي براي بندگانش باشند.در اين زيارت ميخوانيم كه خداوند امامان را به صورت نورهايي آفريد و گرداگرد عرش قرار داد و با آوردنشان در اين جهان بر ما منت نهاد، و در خانههايي قرارشان داد كه نام و ياد او در آنها برده شود. امامان وجودهاي گرانبهايي هستند كه فرمانبرداري از آنان فرمانبرداري از پروردگار ميباشد. آنچه را كه خداوند به امامان داده به هيچ يك از جهانيان نداده است، هر شخص شريفي در برابر مقام رفيعشان سر به زير آورده، و هر متكبري به فرمانبرداري آنان گردن نهاده و هر گردنكشي فروتن گشته است و زمين به نور وجودشان روشن شده است.در زيارت جامعه از امامان(ع) به عنوان كساني ياد شده كه خداوند عالم وجود را به بركتشان آغاز كرد و به آنان نيز به پايان خواهد رساند. به خاطر وجود مقدس امامان(ع) است كه باران ميبارد و به يمن وجود و بركتشان، خداوند آسمان را نگه ميدارد و به وسيله آنان غم و اندوه زدوده شده و هر سختي و ناگواري برطرف ميشود.اين امام است كه خداوند به وسيلهي او ما را از ذلت و بدبختي بيرون آورده و از سختيها و گرفتاريها نجات داده و گشايشي حاصل ميكند.خداوند متعال، به وسيله امام معصوم، ما را از پرتگاه هلاكت و نابودي و از آتش جهنم نجات ميدهد و به وسيلهي دوستي و پيروي از آنان، دستورات دينمان را تعليم ميدهد.
وظيفهي ما در برابر امامت و رهبري
با توجه به اين دورنماي مختصر كه از شخصيت امام معصوم - با استفاده از زيارت جامعه- به دست آمد بايد پرسيد:وظيفهي ما در برابر اين وجودهاي مقدس چيست؟ اماماني كه به فرموده امام هادي(ع) عليه السلام:«زيبا و شيرين است نامشان و بزرگوار است جانشان و بزرگ است مقامشان و برجسته است شان و منزلتشان و راست است وعدههايشان، و نور است سخن و گفتارشان، و رشد و رستگاري است دستورشان، و به پرهيزكاري است سفارششان، و احسان و نيكي است عادت روشنشان، و بزرگواري است شيوه شان، و حق و راستياست رفتارشان».راستي چه وظيفه سنگيني در برابر اين اربابان بزرگ داشته و داريم؟آيا نبايد در شناخت اين بزرگواران كوشش بيشتري كرد، آيا سزاوار است كه با وجود اين همه اوصاف زيبا و منقبت هاي بيشمار از اين وجودهاي مقدس غافل باشيم و حقشان را آنطور كه بايد نشناسيم.چه زيبا امام هادي(ع) بيان ميكند و از ما نيز ميخواهد كه چنين بگوئيم و بر همين عقيده باشيم:«خدا را و همچنين شما را گواه ميگيرم كه من به شما ايمان دارم و به آنچه شما به آن ايمان داريد. و كافرم نسبت به دشمن شما، بينايم به مقام شما، دوستدار شما و دوستدار دوستان شما هستم. بغض دشمنانتان را در دل دارم و دشمن آنهايم. در صلح هستم با هر كه در صلح با شما است و در حال جنگ هستم با هر كس كه با شما در جنگ است».
محمد جواد مروجي طبسي
پينوشتها:
1. اين روايت به تعبيرهاي مختلفي در كتابهاي شيعه و سني آمده است. رجوع شود به مسند طيالسي ص1259 و تاريخ بخاري ج6، ص445 و مسند احمد ج3، ص466 و كافي ج،1 ص376 و....
2. تحف العقول و عيون الاخبارالرضا ج،1ص167
منبع:
روزنامه ي كيهان، سه شنبه، 18مرداد 1384، سال شصت وچهارم، شماره 18301